شعر طنز(دوستی)
شعر طنز(دوستی)
« خیال انگیز و جانپرور چو بوي گل سراپایی »
نداري غیر از این عیبی که دائم با فریبایی!
من از دلبستگی هاي تو با افسانه دانستم
که بر دیدار همجنسان خود عاشق تر از مایی
نگاهت میکنم اما تو غرق عکس هنگامه
صدایت میکنم اما تو کلا محو سیمایی
جدیدا آخر شبها پیامک میزند مینا
همیشه وقت خوابیدن فقط در فکر رویایی
همین پروانه خانم را به قدري دوستش داري
اگر لازم شود حتی برایش بچه میزایی!
به جز شش دختر خاله چهل دخترعمو داري
ولی از این ملولی که نداري دختر دایی
به غیر از این همه تازه دوتا معشوقه هم داري:
زنِ همسایه پایینی زنِ همسایه بالایی!
چو خواهی رفت مهمانی شوي بدجور مامانی
فقط در جمع همجنسان سراپا را می آرایی
کنار من که می آیی مهم عشق است و آرامش
ولیکن پیش دخترها مهم تیپ است و گیرایی
از این مجلس به آن مجلس همی در کوچ می باشی
ندارد اینقدر جنبش به والله ایل قشقایی!
چرا اینقدر می نازي به همجنسان؟ نمی دانی
براي دختران دختر ندارد هیچ کارایی
نظر بده تا دلی را شاد کنی نظر ندادی الهی باد کنی